پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

بلبل مامان

سلام خونه زندگیم سلام هست و نیستم وجودم شیرینم..قربون شیرین زبونی هات یرم که همه ی ما رو درگیر خودش کرده..خخخخخخ! اومدم برات از کلمه هایی که تازگیا میگی بگم..خیلی بامزه این کلمه هارو تکرار میکنی.. دیسی=مرسی یک دو دِ=سه عههِ=عکسه تا میخواییم بیرون بریم یا تا میخوام لباست کثیف شده عوضش کنم یه چیز دیگه بپوشونم میگی دَدَ  کلآ توی هر شرایطی میگی دَدَ..خخخخ گریه هم که میکنی میگی مّامّا..قربونت برم من..بابا رو هم که تازگیا اینجوری میگی=بَبَ.. جیگرتو نازنینم میمیرم برات فعلا اینا یادمه از بس شیطونی میکنی یادم میره..خخخخ..دوستت دارم پارسا..   ...
30 ارديبهشت 1393

پایان 16 ماهگی و ورود ب 17 ماهگی

پایان 16 ماهگی و ورودت به 17 ماهگی رو از ته قلبم تبریک میگم گل پسرم   پارسای قشنگم ایشالا که عاقبت ب خیر بشی مامانی       پارسای آبنباتی من وارد یک سال و پنج ماه شدی و از خدا میخوام همیشه از سختی ها و مریضی ها حفظت کنه.. ورود ب 17 ماهگیت مبــــــــــــــــــــــارکباد..   ...
26 ارديبهشت 1393

پارسا آنلاین! خخخخخ

آپ شدیم با عکسای جدید پارسا نباتی ! جیگر من در حال لوس کردن خودش..   خوشبختی یعنی این ک  تو دست تو دست من میزاری دنیا رو بی تو نمیخوام بگو تو هم از دنیا بدون من بیزارییییییییییی   پارسا در حال داغون کردن بستنی مامان!! پارسا در حال خرابکاری.. و در آخر پارسا لالا.. ...
18 ارديبهشت 1393

گشت و گذار آقا پارسایی!

سلام سلام شکوفه ی بهارم  عشق روی زمینم..فدات بشم الهی سبزی  پلو با ماهی خخخخخخخخخ..! قربونت برم دیروز مامان فرح اینجا بود و وقتی رفت زن عمو اینا هم اومده بودن اینجا..غروب که شد من یه کمی آش درست کردم و با عمو اینا رفتیم پارک چون هوا هم خوب بود گفتیم از خونه بزنیم بیرون.خلاصه اینکه ساعت 7 اینطورا رفتیم و تو توی چمنا کیف میکردی و این ور اون ور میرفتی ولی ماشالا از بس که شر و شیطون شدی نمیتونستم یه لحظه هم ازت غافل بشم و نشد که ازت عکس بندازم.اونجا خوراکی و آش خوردیم هوا کمی خنک تر شده بود که ترسیدم مریض بشی لباس آستین بلند تنت کردم و کمی بعد هم از عمو اینا خداحافظی کردیم و اونا رفتن خونه و ما هم یه سر رفتیم خو...
16 ارديبهشت 1393

روزانه های پارسا..

سلام ترنم زندگی من قربون قشنگیات برم الهی.. این عکساتو توی این روزا ازت گرفتم.میزارم تا ببینی.. بوس بوس     مامانی این کیک رو هم 4 روز بود که ختنه شده بودی به مناسبت ختنه سوران گرفتیم..مبـــــــــــــــــــارکه.. ...
15 ارديبهشت 1393

پارسا و آرشام قلقلی..

سلام عروسک کوچولوی مامان سپیده..اومدم تا از دیروز که هم تو و هم من مهمون داشتم برات توضیح بدم.. دیروز خاله مهسا دوست من و آرشام دوست تو که پسر خاله مهسا میشه اومده بودن و خیلی خوب بود گفتیم خندیدیم تو با آرشام بازی کردی و شب هم قرار بود بریم همگی پارک ولی برای بابایی کار پیش اومد و دیر اومد و عمو براهیم هم کمی دیر اومد و دیگه بیرون نرفتیم شامو خونه خوردیمو میوه و بستنی و...خیلی خوب بود خوش گذشت وچند تا عکس انداختم ازتون وقتی خواب بودین که خیلی با مزه اس..     ...
14 ارديبهشت 1393

چهارمین مروارید پارسایی..

مامانی قربونت برم شاتوتم چهارمین مرواریدت روز اول اردیبهشت از لثه ی نازت زد بیرون.. هورااااااااااااااااااااااااااا اون آبی رنگه چهارمین دندونته نفسم.. مبارکه ایشالا.. از خدا میخوام همیشه تنت سالم و سلامت باشی..   ...
9 ارديبهشت 1393

عمل جراحی و ختنه پسرم..

سلام پسر عزیز تر از جونم قربونت برم الهی من که رفتی زیر تیغ جراحی اونم توی این سن..نمیدونی چی کشیدم تو این چند مدته..برام مثل یه سال سخت گذشت. روز دوشنبه اول اردیبهشت بردیمت برای آزمایش چون دکتر گفته بود یا دوم باید عمل بشی یا میره برای 3 ماه دیگه وقت بده.وقتی به دنیا اومدی یکی از بیضه هات بالا بود و پایین نمیومد سونو گرافی هم کرده بودن و تشخیص داده بودن یک سالگی تا 2 سالگی اگه پایین نیومد باید جراحی بشی این موضوع برام شده بود مثل یه کابوس.هر بار که عوضت میکردمت گریه ام میگرفت که تو باید بری عمل بشی.اول اردیبهشت بستری شدی و دوباره آزمایشو اینا..آنژیو کت و سرم..خلاصه اینکه فرداش عمل داشتی و من هم پشت در اتاق عمل با بابایی و زن دایی نشسته...
9 ارديبهشت 1393
1